شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پست نگهبانيش افتاده بود نيمه شب. سر پست نشسته بود رو به قبله، و اطرافش رو مي پائيد. داشت با خودش زمزمه مي کرد. نفر بعدي که رفت پست رو تحويل بگيره ديد مهدي با صورت افتاده رو زمين. خيال کرد رفته سجده هرچي صداش زد، صدايي نشنيد. اومد بلندش کنه؛ ديد تير خورده توي پيشونيش و شهيد شده... فکر شهادتش اذيتمون مي کرد، هم تنها شهيد شده بود هم ما نفهميده بوديم
خيلي خودمون رو خورديم و ناراحت بوديم... تا اينکه يه شب اومده بود به خواب يکي از بچه ها و گفته بود: «نگران نباشيد، همين که تير خورد به پيشونيم، به زمين نرسيده، افتادم توي آغوش آقام امام حسين(عليه السلام) ....»
گمشده-
:-( / تخريب چي واقعا داري تخريبم مي كني:-((((((((/( آيكون گريه و فرياد )
*سحربانو*
:(((((((((((( يخ زدم....
ببخشيد اگه ناراحت شدين :-( / سعي مي كنم كمتر فيد بزنم:-)
:((((((((((((((((((((((((((((((
گمشده-
:-((((((((((((/ پس ما چي؟؟؟؟؟؟؟؟:-(
...خدايا مرگ مارو هم اينجوري رقم بزن...آمين.
الهي آمين
سنجش
خداوند انشاءالله توفيق شهادت رو نصيب همه كنه !
خط مقدم تخريب چي
رتبه 90
5 برگزیده
990 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top