بسم الله الرحمن الرحیم
روانه شدند...
دل در دل نداشتند...
نمی دانستند آیا توانش را دارند؟؟؟؟
با خود زمزمه می کردن که آیا ما لایقیم!!!!!چه طور شده بود که ما را راهی کردند!!!
آرام قرار نداشتند که اگر نتوانند اعمال را کامل انجام دهند چه کنند؟؟
ناگهان خود ، به خود نهیب می زدند که از چه هراسانی؟
آن که دعوت نامه فرستاد ، خودش هم تا آخر کار هوادار است.
هر کدام حال و هوای خاصی داشتند ....
ولی بیش از هرچی و هرکس نگران آن مردی بودند که روی تخت دراز کشیده بود و با کپسول اکسیژن تنفس می کرد ، بودند.
چشمهایش بسته بود و هیچ تحرکی نداشت ، گویی قبل از همه شهید شده و قبل از محرم شده .......
همه برایش دعا می کردند که .....
حال و هوای عجیبی بر پا شده....
شبیه شب عملیات است ...
همه نگران هم ...
همه نگران خود....
همه ......
ولی اینبار یک فرقی با شبهای عملیات داشت.!
شب عملیات کسی در دل واهمه نداشت ...
اما اینبار دلها لبریز از واهمه بود .....
با خود و خدایشان ....
اگر لبیک گفتم و جواب لبیک نشیندم.........
نگران بودند اگر در صحرا نتوانستند مولایشان را پیدا کنند آن وقت سر به کدام صحرا بگذارند .....
نمی دانم به نظرم آنها دوبارحاجی می شدند و عاشق تر از آنها هیچ کس نبود.
آمپول معنویت : خدایا ! تا ما را مسلح نکردی از ضامن خارج نکن .
سومین موقعیت فرشته:
شهید حاج حسین اسکندرلو
مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا ( سلام الله علیها )
قطعه : 26
ردیف : 77
شماره : 50
پ ، ن : امسال کاروان جانبازان حال و هوایی دارد.
پ ، ن : دوباره پر زدن پیش خدا شون و رفقایی که پر زدن را می بینن.
پ ، ن : قطع نخایی ها به نظرتون چه کار می کنند؟
پ ، ن : شب عملیات سخت بود یا محرم شدنشون؟
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیل الله
شهدا ، التماس دعا ، حسابی
یا حق
طبقه بندی: دوباره حاجی می شوند