سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خطِ مقدم
شلیک شده توسط ی دوشنبه 89 آبان 10 جامانده(تخریب چی)

بسم الله الرحمن الرحیم

همه با هم2

ادامه مطلب...

- حسین ، بلند شو .

دهان پسرک قد بلند از باز ماند . گفت : (( فرمانده گردان ما ؟ ))

پسرک صورت گرد گفت : ( تو چقدر خوش خیال هستی . او را بالای سر ما می گذارد تا هیچ کس از زیر کار در نرود. )

جمعیت ساکت بود . حاج احمد گفت : ( از همین جا سینه خیز برو. )

حسین روی زمین دراز کش شد . آرام خیز رفت . وقتی لباسش خیس شد ، سرعت گرفت و تند رفت .

جاج احمد گفت : ( همت ، بلند شو .)

حاج همت برخاست . پسرک صورت گرد با تعجب گفت : ( من می دانم ، او با همت این کار را نمی کند......)

حاج احمد گفت : ( سینه خیز برو . )

پسرک صورت گرد حرفش را برید.

حاج همت روی زمین دراز کشید و جلو رفت .

حاج احمد رو به جمعیت ایستاد .

نسیم خنکی از شرق وزید . گفت : ( همه باید این کار را بکنیم . اگر در عملیات گیر افتادیم ، باید بتوانیم .....)

پسرک صورت گرد پوزخندی زد و گفت :( همه باید این کار را بکنند به غیر از خودش !! )

حاج احمد قاطعانه گفت : ( هیچ کس نباید از زیر کار در برود .)

بعد خودش روی زمین خوابید.

جمعیت متعجب نگاه کرد . سینه خیز جلو رفت . آب زلال گِل آلود شد . کمی بعد که تمام بدنش خیس شده بود . ، از آن سو برخاست .

نیروها آرام قدم جلو گذاشتند . پسرک صورت گرد توی موج جمعیت قرار گرفته بود . همه روی زمین خوابیدند. او حیران بود . همه سینه خیز می رفتند. او هم به ناچار همراهشان جلو رفت .

پسرک قد بلند گفت : (( همه باید جلو برویم . ))

پسرک صورت گرد لبخندی زد و گفت : ( همه با هم )

 

پ ، ن : حسین : شهید حاج حسین خرازی است.

پ ، ن : فرمانده ها همیشه پیش تاز بودند .

 

سومین ستاره :

شهید حاج عباس کریمی

مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا( سلام الله علیها )

قطعه : 23

ردیف : 75

شماره : 23

 

اللهم الرزقنا شهادت فی سبیل الله

شهدا ، التماس دعا ، حسابی




پیج رنک

قالب وبلاگ

ابزار وبلاگ