سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خطِ مقدم
شلیک شده توسط ی یکشنبه 90 فروردین 28 جامانده(تخریب چی)

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

خاکریز:

خیلی التماس کرد که همراه خودمون ببریمش.

وقتی فرمانده مخالفت می کرد بغضش بیشتر می شد.

وقتی دید که دیگه حریف حاجی نمی شه اشک در چشمانش حلقه زد و باصدایی بغض آلود گفت:

( اگه شکاییتون را به مادرم نکردم. ) سرش را انداخت پایین و رفت.

محمد که کنار فرمانده بود لبخندی زد و گفت اونوقت می گن چرا بچه ها را راه نمی دین .

با تمام شدن حرف محمد ناخودگاه ابروهایم در هم گره خورد.

فرمانده که حواسش به من بود پرسید:( شما چرا ناراحت شدی؟)

گفتم : ( حاجی دلم برای شما سوخت که قراره شکایتتون را بکند.)

فرمانده با تعجب پرسید : ( چه طور؟ !) گفتم : ( آخه مادرش بی بی دو عالمه و شفاعت کننده ی همه ...)

حرفم تمام نشد که فرمانده به دنبالش دوید....

شب عملیات وقتی از میون اون همه سربند و میون اون همه جمعیت ،

سربند یا فاطمه الزهرا فقط قسمت او شد و با صدای بلند فریاد زد :

( می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم) دیگه جای هیچ حرفی نبود.....

ایستگاه بهشت:

شب حمله هم همه بود

کی تو دلا واهمه بود؟

دعوا سر سربند یا فاطمه بود

آمپول معنویت :

می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم

موقعیت بیست و یکمین فرشته:

شهید جاویدالاثر

عبدالحسین برونسی

پینوشت : چقدر شهدا قبل از شهادت دعا می کردند تا مثل مادرشون نشونی از مزارشون نباشه.....

پینوشت : ایام فاطمیه راخدمت شعیان و عاشقان بانوی دو عالم و همسنگران تسلیت عرض می کنم

اللهم ارزقنا شهادت فی سیبل الله

شهدا ، التماس دعا ، حسابی




پیج رنک

قالب وبلاگ

ابزار وبلاگ